زندگی رویایی

متن مرتبط با «یه روز میرسه» در سایت زندگی رویایی نوشته شده است

یه بیت شعر میخواستم عنوان بنویسیم یادم رفت

  • فردا شب مهمون دارم از هفته قبل میدونستم مهمون دارم بهتره بگم خودم دعوت کرده بودم (خنده ریز)این یک هفته هر روز گفتم کارامو بکنم نمونه برای آخر هفتههممممه شون مونده برای آخر هفته ۲ روزه یکی از اقوام مهناز فوت شدهاین ۲ روز گفتم تو برو من هستم مهناز هم مثل من گروه داره ، زیر مجموعه داره ، عضو دارهاما کاراش ۱۰ برابر سنگین تر از من من چون همه چیزو رو اصول پیش بردم ، نظم دادم ، خیلی اذیت نمیشم وقتم گرفته نمیشه اما مهناز مثل من نیست مثلاً من وظیفه هر ادمین یار و مشخص کردم ، ماهانه وظیفه هاشون مشخص شده . دیگه نمیخواد برم بگم تو اینجوری کن تو اونجوری کناما دیشب من تا ۲ و نیم شب داشتم کار هارو برای ادمین یار ها تقسیم میکردم یه ریز تو دلم غر هم میزدم که این چه وضع مدیریت کردنه دختر :|......درکش میکنم بخاطر همین این چند روز همه چیز و ول کردم کاراشو دارم میکنم وقتی عزیز جون من فوت شد هیشکی نبود جای من باشه من هر روز به هر ادمین همکار ۲۰۰ تومن ۳۰۰ تومن جریمه میدادم بخاطر اخطار ها غم نبینه هیچ کس غم دیدن خیلی‌ سخته .....همیشه برای بچه ها پنکیک درست میکردم میگفتم بچه دار بشم براش صبحونه های متفاوت درست میکنمسپهر ۲ تا دندون پایین داره با یه نصفه بالا هنوز نمیتونم تنوع غذایی زیادی داشته باشم براش اما اولین پنکک و امروز براش پختم برچسب‌ها: قلب_مادر بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نزارین این روزا بپوشم

  • یک‌ ماه هست که مچ دست چپم خیلی درد می‌کنه در کل بخاطر استفاده خیلی‌ زیاد از گوشی ، دستام درد میگیره ، اما مچ چپم دیگه خیلی بودبه گفته حامد ورزش های اصلاحی انجام دادم ، دمبل و وزنه هارو سبک کردم و کلا فعالیت با دست چپ و به حداقل رسوندماما دردش زیاد فرق نکرد و امروز عاملش و پیدا کردم ! من فرمون و کلا با دست چپ میگیرم و کنترل میکنم و خب این یک ماه اخیر من خیییییلی پشت فرمون بودم ، و حس میکنم این مدل فرمون گرفتن تأثیر اصلی رو داشتهامروز تمرین میکردم که فرمون رو دو دستی 10:10 بگیرم ، اما تا حواسم پرت میشد می‌دیدم بازم دست چپم بالای فرمون هستش .قلبم یجوری هستش نمی‌دونم اسم این حال و هوا چی میشه اصلاً نمیدونم اسم این احساس چیه برای توصیفش فقط میتونم بگم یجوریه ... خیلی وقت بود این مدلی نشده بود بهونه گیر شده ، اونقدر که دیروز غر زدم در رابطه با کارای خونه آخر یهو وسط معرکه ول کردم اومدم اتاق دراز کشیدم حامد اومد بالا سرم گفت بگو چی شده ، چرا ریختی بهم ؟نمی‌دونم بخاطر فشار های این اخیر هستش ، بخاطر چی هستش ......+ میشه وقتی عادت ماهانه هستم نزارین من پاشنه بلند بپوشم ؟اون از اون ماه که دنبال خونه و دندون پزشکی بودم ۱۰ سانت داشته پام بوداینم از امروز و مشکل اینجاست که امروز هرجا که کار داشتم ، جا پارک کلی از اون مکانی که میخواستم برم دور بود .+ گفتم خسته شدم از مدل ابرو هام کلا مدلش عوض بشه گفت حیفه ابرو به این پهن و بلندی رو نازک کنم گفتم مدلش تغییر کنه راضی ام .+ دیروز یهویی برای امشب شام مهمونی دعوت شدیمامروز کلی بدو بدو که کارام واسه شب اوکی بشه یهو زنگ زدن کنسل شد :/ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • حال یه ایران بده

  • ۲ هفته استعلاجی حامد تموم شد ۲ هفته یک روز هم استراحت نکرد لوستر زدن ، مهتابی ، خرید پرده ، خرید فرش ، تخت سنتی (هنوز موفق نشدیم بخریم ) ، تغییر لوستر آشپزخانه ، تغییر چندین باره دکوراسیون پذیرایی ، نصب گاز ، برش کابینت ، نصب فرتو کار ، باکس فر تو کار ، کلی خرید برای من برای سپهر برای خونه ، تلویزیون. عوض کردن کلی هالوژن سوختهحامد فحش میده من دعواش میکنم میگم فحش نده . اما واقعا می‌بره‌..‌‌.شوفاژ هارو دهن سرویس عوض کرده شوفاژ های ۱۲۰ ، ۱۸۰ رو باز کرده جاش ۸۰ بسته ! من همون روز تعویض خونه به حامد گفتم یکی از دیوار ها رو ، اول فکر کردیم شاید جا پیج ها برای قبل باشه اما بعدش فهمیدیم که خیر ... آقا توی این یک ماهی که خونه دستش بوده قشنگ نشسته فکر کرده چیا رو می‌تونه ببره . شوفاژ های پذیرایی ، اتاق سپهر و یکی از شوفاژ های نشیمن عوض شده دهن سرویس اول قبول نمی‌کرد ، عکس از خونه داشتیم ما ، عکس فرستادم که این شوفاژ طولش تا این قسمت دیوار بود الان تا اینجا هست ، برند شوفاژ ها عوض شده ، شده لورچ . وقتی فیلم و عکس فرستادیم دیگه سکوت کرددرب توری بالکن ، یا پنجره هارو باز کرده بردهدر یکی از کابینت هارو باز کرده برده قفل کمد دیواری :|ما اومدیم خونه رو دیدیم یدونه هالوژن خاموش نبود و وقتی تحویل گرفتیم کلی هالوژن سوخته ‌‌...راجب سند زدن خط تلفن ، اول که می‌گفت خونه تلفن نداره :| بهش گفتم آقای فلانی من گوشی تلفنی که به پریز زدین و فلان قسمت بود و دیدم مگه میشه تلفن نداشته باشه! گفت که نه تلفن خیلی‌ وقت هست که قطع هستش و ...... حامد گفت باشه اشکال نداره قطع هستش بیا به نام بزن تو مخابرات فهمیدیم قطع که نبود هیچ ، مسئول مخابرات گفت نت شرکت آسیاتک روی خط هست ! پیگیر شدم میبینم حتی اشتراک داره ، , ...ادامه مطلب

  • یه نفر توی دلمه

  • یهو جو میگرتتپخش و روشن میکنی و گوشیت و کانکت میکنی بهش ولوم بالا بیس و میبری رو 20شروع میشه  بگو به همه یه نفر توی دلمهنشونم بده به همه آخه من دوست دارمتو که بلدی دلو از من ببریتوو دلم تو یه نفری آخه, ...ادامه مطلب

  • تخلیه ذهن

  • بگو من براتو چی کم گذاشتم تو چشام نگاه کن من دوست داشتممن که جز تو کسی رو تو زندگیم نداشتم یه تلنگر بزن بگو که خوابمدیگه نمیگی بهم که دوست دارم بی تو انگار که من یه چیزی کم دارم  اینم از اون موزیکاس ک, ...ادامه مطلب

  • یه روز خونه ام

  • میدونی  قبلنا وقتی دایی مهرداد جمعه ها هی میگفت بریم بیرون من یه روز خونه ام درک نمیکردم چرا اینجوری میگه  ولی این روزا که صبح ها مدرسه ام و بعدظهر ها دانشگاه ، پنج شنبه هایی که تا ظهر میخوابیدم حالا , ...ادامه مطلب

  • بلاگفا هر روز کمرنگ تر

  • هرچقدر زمان میگذره  آمار وب نویس های بلاگفا میاد پایین تر منظورم وبلاگ های شبیه وب خودم  وبلاگ دوستان میری همه چنننند روزه آپدیت نشدن  تولد حامد یه پست به شدت بلند و بالایی میخواد  تا گرفتن عکسا از آت, ...ادامه مطلب

  • یه دنیا حس خوب

  •   وقتی اینجوری سورپرایزت میکنه حق داری دوسش داشته باشی یا نه؟  مگه داریم یه همکار اینقدر خوب  اینقدر خوشحال شدم بابت انگشتر نگین آبی که حد نداره  حامد میگه اگه بدونم یه انگشتر اینقدر خوشحالت میکنه ده, ...ادامه مطلب

  • خیلی خوب بود امروز

  • امشب فققققط در حال چرت و پرت گفتن با بچه هاییم  چققققققدر خوب بود    فردا تعریف میکنم ,خیلی,امروز ...ادامه مطلب

  • دق میکنم اگر یه تار مو از سر داییم کم بشه

  • صبح دایی تماس گرفت گفت سنگم افتاده تو حالب باید عمل شم ، نفهمیدم چطور آماده شدیم من و مامان رفتیم  دعا دعا میکردم جا پارک پیدا کنم که خداروشکر پارکینگ بود سریع رفتیم طبقه و اتاقی که گفته بودن دیدیم دایی شاد و صحیح و سالم داره میگه میخنده درد داشت ولی نه زیاد ، خیلی جزئی نمیدونی من از تهران تا کرج چج, ...ادامه مطلب

  • مسافرت یهویی هم خوبه هاااا

  •   چنتا از عکسایی که از این سفر یهویی یک روزه گرفته شد غار علیصدر و آبشار گنجنامه خیلی خوب خوب خیلی خوش گذشت همه چی یه طرف وقتی 200 تا پر کردم یه طرف حیف تو 200 تا نشد عکس بگیرم در کل خوب بود , ...ادامه مطلب

  • یه گردش عااالی با رفیق های عااالی

  • من اوووووووووومدم هیچی هم نخریدم سخت پسند نیستم اما هیچی توجهم و جلب نکرد بخرمش  فقط با بابا کلی گشتیم و خندیدیم اوووووم قرار بود دیروز و تعریف کنم ساعت 7 و نیم بود از مترو پیاده شدم که سر راه بنفشه و گلسا رو دیدم برف هم تازه به باریدن کرده بود به بچه ها پیشنهاد دربند و دادم که با آغوش باز پذیرا شدن قرار شد بریم سر کلاس به یسری دیگه از بچه ها بگیم بریم اکیپ خودمون که پایه تا گفتم قبول کردن یسری هام که عذر و بهونه و ..... بیخیال مهم نیست مهم این بود رفیق های فاب خودم بودن جز عطیه سر کلاس نیومده بود و هرچی زنگ میزدم جواب هم نمیداد ساعت 9 کلاس تموم شد  طبق معمول بچه ها رفتن سمت سرویس واسه خوشگل کردن من میکاپم کامل بود فقط رژ لبم و تمدید کردم و منتظر شدم اونام آماده بشن 5 نفری از یونی زدیم بیرون از همونجا خنده و خوشگذرونی ما شروع شد خیلی سعی میکردیم خودمون و کنترل کنیم ولی خب یسری جاها واقعا نمیشد و نگاه خیره میومد رومون خب بیچاره ها حق هم داشتن یهو شلیک خنده 5 تا دختر اونم تو اون سرما که همه تند تند میرفتن و میلریدن ولی ماها بیخیال اروم اروم قدم میزدیم و میخندیدیم نظر و جلب میکرد ! گلسا ی, ...ادامه مطلب

  • یه مراسم یهویی !

  • من اومددددددددددم زحمت کشیدی اومدی خخخ وای که چقدر باید بشینم و برات تعریف کنم اووووووم بریم به چهارشنبه شب مامان یهویی گفت سفره ابوالفضل و جمعه بندازیم با مداح صحبت کرد و وقت و برای ساعت 1 جمعه گرفت ساعت 7 بود رفتیم خرید برای سفره همون شب مشکل گشا ها رو بسته بندی کردم و حبوبات و برنج و پاک کردیم فردا صبحش با مامان رفتیم ولیعصر چون وقت مشاوره گرفته بودیم یه مسئله ای بود که من نمیتونستم حلش کنم و عذاب وجدان خییییلی بدی داشتم مرکز نهال رفتم و با خانوم مشاور در میون گذاشتم و بهم این اطمینان و داد که عذاب وجدان نداشته باش تو مسئول دیگران نیستی بعدشم رفتم یونی برگشت هماهنگ کردم با مامان بیام خونه تو همونجا رفتیم دو تا ساندویج خوردیم و به سمت خونه حرکت کردیم سر کوچه حس کردم هنوز گشنمه رفتیم دو پرس کوبیده هم خوردیم و برگشتیم خونه رسیدیم خونه تا یخورده استراحت کردم ساعت شد 5 5 رفتم آرایشگاه و تقریبا 40 مین اونجا بودم البته با معطلی ها 40 مین وگرنه کار من 10 مین هم طول نکشید نمیدونم خانم " الف " با آذر ماه چه مشکلی داره ! بالای 10 ساله آرایشگر من و مامان هستش ولی این چند سال که اصلاح ابرو های م, ...ادامه مطلب

  • یه روز میرم... برای دیدنش این همه راه میرم

  • نمیگم امروز، فردا یا پس فردا  ولی توی این یک سال اینده حتما این کار و میکنم  یه روزی که باید برم یونی قید درس و میزنم  میفتم تو جاده ساوه  وقتی یک ساعت و نیم راه رو با 140 تا سرعت رفتم و رسیدم به عوارضی ساوه  میزنم کنار  گوشی و برميداردم و شماره اش رو میگیرم  بعد از سلام علیک میپرسم کجاس  یا خونه یا مغازه یا یونی  میگم دارم میام ببینمت عوارضی ساوه ام یه ساعت و نیم دیگه اونجام  جز خونه عزیز هیچ جای اونجا رو بلد نیستم پس سر خيابون منتظرم تا بیای  نميدونم جوابش چیه  ولی یه روز برای دیدنش میکوبم و میرم  اون روز یه دل سیر میخوام بشینم و ببینمش  به اندازه دلتنگی این 6 سال  و امروز بیشتر از هر روز دیگه دلتنگشم  اشک های بی دلیل الانم ناشی از دلتنگی ,یه روز میرم,یه روز میام به جستجو,یه روز میام به جستجوت,یه روز میرسه,یه روز میام به جستجو منصور,یه روز میرسه فاتح نورایی,یه روزازپیش تومیرم که هوا بارونیه,یه روز از پیش تو میرم,یه روز میشه منم میرم,یه روز از پیشت میرم ...ادامه مطلب

  • عنوان نداره !‌یه تخلیه ساده

  • تخلیه ذهن برای آروم شدن بود و بس !, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها