زندگی رویایی

متن مرتبط با «دلم تنگ شده از آروین» در سایت زندگی رویایی نوشته شده است

سر بزار رو زانوهات/ بازی کن با موهات

  • من نمیدونم چی باید بگمنمیدونم اصلا چیکار باید بکنمیه جمله استوری اون روز فهیمه شدیدا تو مخم هست ...دقیقا یادم نیست کامل ولی یادمه میگفت رسیدن به موفقیت با نجانب قشنگهبرای رسیدن به اینجا چه کارا کردم ... فقط اون بالایی میدونه :) و چقدر این روزا سر درد دارمخروار خروار طلا گرفتم گذاشتم یه گوشه که جمع بشه جمع بشه جمع بشه ، بشه یه رستوران !اون روز بیاد ، تکلیف این روزام چی میشه !میفهمی چی میگم ؟ خودمم دیگه هیچی رو نمیفهمم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یه نفر توی دلمه

  • یهو جو میگرتتپخش و روشن میکنی و گوشیت و کانکت میکنی بهش ولوم بالا بیس و میبری رو 20شروع میشه  بگو به همه یه نفر توی دلمهنشونم بده به همه آخه من دوست دارمتو که بلدی دلو از من ببریتوو دلم تو یه نفری آخه, ...ادامه مطلب

  • روی دو جفت چشمبودن ... چی از این لذت بخش تر

  • جوابت و ندادم چون میدونی جواب کامنت توی نوشته هام نمیدم به شدت از زندگیم راضی هستم ، چون از چیزی که فکر میکردم رویایی تر و رضایت بخش تر هستش تفاهم منو حامدم یه چیز باورنکردنی هستش این همه زوج دیدم مثل, ...ادامه مطلب

  • با احساسات بازی میکنن

  • میدونی آنچنان اهمیت نداشت شرایطی که بوجود اومده بودنه ناراحت بودم نه خوشحالاما امروزشبکه 6 که داشت مشهد نشون میدادمداح داشت میخوند ای اهل حرم میر و علمدار خوش آمدعلمدار خوش آمد علمدار خوش آمدسردار حسی, ...ادامه مطلب

  • طولاني از هر در

  • میدونی  گاهی به خودم میگم باید حتما اینجوری گند میزدی به همه چیز که بعدش آدم بشی؟ ظاهر قضیه اوکی هستش، حامدم خوشحال و خرسند از تغييرات جدید هر بار که متوجه یه تغییر جدید من میشه بغلم میکنه پیشونی منو , ...ادامه مطلب

  • تازیگیا خیلی توی چشمم

  • شنبه صبح خواب موندم تقریبا بعد 2 هفته مرخصی روز اول بود میرفتم  سریع آماده شدم رفتم دنبال مامان و گذاشتمش مدرسه خودمم رفتم سمت مدرسه یا عجله من یا راه ندادن اون آقا  یا هرچیز دیگه  آینه به آینه شد و آ, ...ادامه مطلب

  • دق میکنم اگر یه تار مو از سر داییم کم بشه

  • صبح دایی تماس گرفت گفت سنگم افتاده تو حالب باید عمل شم ، نفهمیدم چطور آماده شدیم من و مامان رفتیم  دعا دعا میکردم جا پارک پیدا کنم که خداروشکر پارکینگ بود سریع رفتیم طبقه و اتاقی که گفته بودن دیدیم دایی شاد و صحیح و سالم داره میگه میخنده درد داشت ولی نه زیاد ، خیلی جزئی نمیدونی من از تهران تا کرج چج, ...ادامه مطلب

  • از خیلی چیزا نگفتم برات

  • خیلی وقته نیومدم برات بنویسم من به یه هفته میگم خییییلی از بستن قرار داد جدید نگفتم از چیتگر رفتن هامون تو یه هفته نگفتم از استخدام شدن تو آموزش پرورش نگفتم از بسته شدن پرونده ازدواجم نگفتم از پرنگ شدن درسم تو زندگیم نگفتم از مشاوره های پنج شنبه هام نگفتم از ولخرجی هایی که صدای خودم دراومده نگفتم از, ...ادامه مطلب

  • متنفرم از همشون

  • متنفرم از همشون نمیدونی دارم از بغض میمیرماز دیشب که متوجه این موضوع شدم فقط بغض کردم اشکام سرازیر شدهمن میخواستم به هادی جواب مثبت بدم اون موقع95درصد موافقش بودمقرار بود 8 اسفند که تولدم بود مراسم نامزدی بگیریماما 4 اسفند من گفتم نهبا اینکه همه جوره پسر خوبی بود بهونه کردم خسیسههمه چیو بهم زدمحالا , ...ادامه مطلب

  • نور امید درونم جوونه میزنه باز !

  • قسمت پنجم فصل هشتم ومپایرم دیدم تموم شد رفت  دلم نمیخواد سریال دیگه ای رو دنبال کنم فعلا منتظرم این تموم بشه بعد برم سراغ یکی دیگه کاش  کاش میشد کلید انسانیت و خاموش کرد کاش میشد مثل دیمن خاموش کنم و دیگه درد نکشم  کاش یکی مثل بانی بود تا همونطور که کلید انسانیت انزو رو داد بالا مال منم وقتی که خاموش میکردم میداد بالا تا بفهمم چقدر عاشقم بود که بخاطرم این همه راه و اومد کاش میشد مثل دیمن باشم و برادری مثل استیفن داشته باشم تا بخاطرم جونش و بده و از هیچ چیز دریغ نکنه اصلا کاش مثل الینا بودم و توی یه خواب عمیق بودم و حالا حالاها بیدار نمیشدم   ولی  همه اینا کاش هستش  حالا من اینجام رو به روی تو من اینجام با یه دریای طوفانی که  به آرامش دعوتش میکنم دریایی که حال و هواش ریخته بهم یه لحظه آروم و یه لحظه خروشان هستش من میخوام مثل پرفسور الاریک باشم ... میخوام برای زندگیم بجنگم میخوام موفقیتم و به چشم ببینم یه تکس جالب تو تویتر خوندم   همیشه افسوس خوردن بابت کارهایی که کردی و نباید انجام میدادی بهتر از حسرت خوردن بابت کارهاییه که نکردی و باید انجام میدادی   من نمیخوام حسرت بخورم در آینده افسو, ...ادامه مطلب

  • باز هم چیتگر خخخ

  • شنبه با تمام خستگی هاش پاشدم و رفتم یونی  رسیدم خونه که مامان گفت دایی مهرداد بالاخره رضایت داد ماشین خریده دارن میرن خونه خاله میری ؟ سریع موافقت کردم وقت زیادی نداشتم زودی زدم بیرون  اولین گل فروشی که دیدم یه دسته گل با رز های قرمز و سفید خریدم حیف شد ازش عکس نگرفتم خیلی ناز بود یه جعبه شیرینی تمام خامه ای گرفتم چنتا مغازه هم گشتم تا یه عروسک خوشمل برای ماشینش پیدا کنم بدو بدو رفتم خونه که همزمان با اومدن دایی شد  گل و شیرینی و عروسک و بهش دادم که خیلی خوشحال شد ولی دل من صاف نمیشه  یکشنبه 9 آبان ه اتفاقی بین منو دایی افتاد ... کاش نمیفتاد کاش زمین دهن باز میکرد میرفتم توش ولی اونجوری نمیشد یسری چیزا رو دایی نباید میفهمید نباید میدید  اما فهمید ... اما دید  تو ظاهر ساکت بودم به قول خودش مظلوم اما از درون فرو پاشیدم  خورد شدم وقتی گفت الهام از تو توقع نداشتم وقتی رنگ نگاهش عوض شد به رو خودم نیاوردم ولی حس میکنم از اون روز به بعد دایی با من مثل سابق نیست دلم با خودم صاف نمیشه و میدونم دل دایی هم با من صاف نمیشه بابا پشت فرمون بود چون دایی جان گواهی نداره دایی هم کنارش منم پشت بابا ماما, ...ادامه مطلب

  • مقصدی تازه ... راهی تازه

  • یه خواب به نسبت طولانی خیلی تونست کمک کنه تا آروم بشم میدونی  الان دریای درونیم طوفانی هستش همه اش در تلاطم به سر میبرم هی میرم بالا و پایین چند روز پیشمو که دیدی ؟ چقدر نالیدم که خسته ام و انگیزه ندارم و نمیخوام ادامه بدم و ...... اووووووف کوهی از موج منفی بودم ولی یه فکر قدیمه و کهنه رو دوباره انداختم توی افکارم میخوام کنار آی تی یه رشته دیگه هم بخونم اول تو فکرم هنر یا زبان بود دفترچه رو نگاه کردم من هیچ کدوم از دروس هنر و نخوندم پس تنها انتخاب من زبان میشه که یعنی رشته های زبان و ادبیات انگلیسی و مترجمی زبان میشه دفترچه انتخاب رشته زبان و گرفتم با توجه به ظرفیت های ارائه شده و موقعیت های بنده این لیست زیر بدست اومد دانشگاه الزهرا - 25 نفر (زبان و ادبیان انگلیسی ) دانشگاه تهران - 20 نفر (زبان و ادبیان انگلیسی ) دانشگاه خوارزمی - 25 نفر (زبان و ادبیان انگلیسی ) دانشگاه شهید بهشتی - 30 نفر (زبان و ادبیان انگلیسی ) دانشگاه علامه طباطبایی - 25 نفر (زبان و ادبیان انگلیسی ) 30 نفر ( مترجمی زبان )  دانشگاه بین المللی امام خمینی - 40 نفر ( مترجمی زبان ) * گزینه آخری 50 -50 هستش شک دارم برم , ...ادامه مطلب

  • نماز

  • از دیروز تصمیم گرفتم به خدا نزدیک تر بشم نمیدونم چرا شاید حس کردم میتونه تسکینی برای وجودم باشه دیروز چند مین مونده به طلوع آفتاب مامان بیدارم کرد نماز صبح و که قضا خوندم برای نماز ظهر یونی بودم و یه درصد فکر نکن که من میکآپم و میشورم و وضو میگیرم و دوباره میکآپ میکنم و نمازم و میخونم ! ساعت 3 کلاسم تموم شد و رفتم انقلاب چنتا کتاب خریدم و به سمت خونه حرکت کردم ساعت 6 رسیدم ! واقعا بیشتر مردم تهران عمرشون تو ترافیک میگذره با این حال یک درصد هم دوس ندارم از شهری که توش بزرگ شدم برم تهرانو با همین ترافیکش با همین شلوغیش با همین کثافتی که کشیده شده دوس دارم از ,نماز شب,نماز,نماز وحشت,نماز جمعه,نماز حاجت,نماز غفیله,نماز صبح,نماز میت,نماز عید فطر,نماز شب اول قبر ...ادامه مطلب

  • دلم تنگ شده

  • دلم برای گذشته تنگ شده  قبلا هم این حرفو ردم ولی دلم به شدت برای 2 - 3 ماه پیش تنگ شده  خیلی از بلاگفا دور شدم البته این چند هفته عوض شدن وبلاگم اذیتم کرد اگه بتونم اون آدرس و برمیگردونم اگرم نشد که هیچ همینجا ادامه میدم خوابم نمیاد دلم میخواد حرف بزنم مثل قبلنا اما از بس این مدت سکوت کردم و ننوشتم که حرف زدن یادم رفته,دلم تنگ شده,دلم تنگ شده برعکس دلت,دلم تنگ شده زدبازی,دلم تنگ شده برات,دلم تنگ شده به انگلیسی,دلم تنگ شده زدبازی دانلود,دلم تنگ شده برای,دلم تنگ شده از آروین,دلم تنگ شده واسش,دلم تنگ شده آروین ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها