زندگی رویایی

متن مرتبط با «تا بوده همین بوده از کاسه» در سایت زندگی رویایی نوشته شده است

سر بزار رو زانوهات/ بازی کن با موهات

  • من نمیدونم چی باید بگمنمیدونم اصلا چیکار باید بکنمیه جمله استوری اون روز فهیمه شدیدا تو مخم هست ...دقیقا یادم نیست کامل ولی یادمه میگفت رسیدن به موفقیت با نجانب قشنگهبرای رسیدن به اینجا چه کارا کردم ... فقط اون بالایی میدونه :) و چقدر این روزا سر درد دارمخروار خروار طلا گرفتم گذاشتم یه گوشه که جمع بشه جمع بشه جمع بشه ، بشه یه رستوران !اون روز بیاد ، تکلیف این روزام چی میشه !میفهمی چی میگم ؟ خودمم دیگه هیچی رو نمیفهمم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پشت تارا نَشسته بودم

  • میترسم مثل هزار تا چیزی که گفتم میام تعریف کنم و بعدش یادم رفته چی بوده بیام بگم اینم یادم بره یه تیکه کوچیک میزارم بعدا بیام بگم ......فقط در این حد بگم که هفته آخر اسفند ماه ماشین و تحویل گرفتهتا الان به هیچ بنی بشری سوییچ نداده حتی استارت بزنن ، چه برسه پشت فرمون بشیننامروز سوویچ داد من ماشین جا به جا کنم خیییییلی حرفه هاااااز پارکینگ مامان اینا با دنده عقب باید بیای بیرون و مستقیم پشت سرت تیر چراغ برق هست خیییییلی ها به تیر زدن خود بابای من بالای ۱۰ تا راهنما شکونده سر این تیر و برای بار دوم سویچ و به من داد ماشین و از پارکینگ در بیارمخودش در نیاورد ، به بابام نداد ، به ۲ تا دایی هام نداد ، به پسرش نداد ، به پسرای توی جمع نداد گفت الهام عمو ماشین و در میاری از پارکینگوااااای که کاش حال داشتم بشینم تعریف کنم عکسش بمونه یادگاری بلکه یادم بمونه بیام بگم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روی دو جفت چشمبودن ... چی از این لذت بخش تر

  • جوابت و ندادم چون میدونی جواب کامنت توی نوشته هام نمیدم به شدت از زندگیم راضی هستم ، چون از چیزی که فکر میکردم رویایی تر و رضایت بخش تر هستش تفاهم منو حامدم یه چیز باورنکردنی هستش این همه زوج دیدم مثل, ...ادامه مطلب

  • با احساسات بازی میکنن

  • میدونی آنچنان اهمیت نداشت شرایطی که بوجود اومده بودنه ناراحت بودم نه خوشحالاما امروزشبکه 6 که داشت مشهد نشون میدادمداح داشت میخوند ای اهل حرم میر و علمدار خوش آمدعلمدار خوش آمد علمدار خوش آمدسردار حسی, ...ادامه مطلب

  • طولاني از هر در

  • میدونی  گاهی به خودم میگم باید حتما اینجوری گند میزدی به همه چیز که بعدش آدم بشی؟ ظاهر قضیه اوکی هستش، حامدم خوشحال و خرسند از تغييرات جدید هر بار که متوجه یه تغییر جدید من میشه بغلم میکنه پیشونی منو , ...ادامه مطلب

  • تازیگیا خیلی توی چشمم

  • شنبه صبح خواب موندم تقریبا بعد 2 هفته مرخصی روز اول بود میرفتم  سریع آماده شدم رفتم دنبال مامان و گذاشتمش مدرسه خودمم رفتم سمت مدرسه یا عجله من یا راه ندادن اون آقا  یا هرچیز دیگه  آینه به آینه شد و آ, ...ادامه مطلب

  • دق میکنم اگر یه تار مو از سر داییم کم بشه

  • صبح دایی تماس گرفت گفت سنگم افتاده تو حالب باید عمل شم ، نفهمیدم چطور آماده شدیم من و مامان رفتیم  دعا دعا میکردم جا پارک پیدا کنم که خداروشکر پارکینگ بود سریع رفتیم طبقه و اتاقی که گفته بودن دیدیم دایی شاد و صحیح و سالم داره میگه میخنده درد داشت ولی نه زیاد ، خیلی جزئی نمیدونی من از تهران تا کرج چج, ...ادامه مطلب

  • نباشی دوستام هستن په کون لقت

  • به تو ربط نداره که دیگه کیه تیکمامشب کجا میرم و با کدوم اکیپمبهزاد آمارشو هرجا که میره میدنمیخوای برگردی با من ولی دیره میگممث که یادت رفت خل بازیات صبح با سیگار پامیشدیمقولا زیاد شدن ، شدن گرگا زیاد دورمشدن گرگا زیاد   میگی ببین چی اومده سرماز وقتی رفتی تو ببین تو مود بدمزنگ نمیزنم اصلاً به این من , ...ادامه مطلب

  • از خیلی چیزا نگفتم برات

  • خیلی وقته نیومدم برات بنویسم من به یه هفته میگم خییییلی از بستن قرار داد جدید نگفتم از چیتگر رفتن هامون تو یه هفته نگفتم از استخدام شدن تو آموزش پرورش نگفتم از بسته شدن پرونده ازدواجم نگفتم از پرنگ شدن درسم تو زندگیم نگفتم از مشاوره های پنج شنبه هام نگفتم از ولخرجی هایی که صدای خودم دراومده نگفتم از, ...ادامه مطلب

  • متنفرم از همشون

  • متنفرم از همشون نمیدونی دارم از بغض میمیرماز دیشب که متوجه این موضوع شدم فقط بغض کردم اشکام سرازیر شدهمن میخواستم به هادی جواب مثبت بدم اون موقع95درصد موافقش بودمقرار بود 8 اسفند که تولدم بود مراسم نامزدی بگیریماما 4 اسفند من گفتم نهبا اینکه همه جوره پسر خوبی بود بهونه کردم خسیسههمه چیو بهم زدمحالا , ...ادامه مطلب

  • نور امید درونم جوونه میزنه باز !

  • قسمت پنجم فصل هشتم ومپایرم دیدم تموم شد رفت  دلم نمیخواد سریال دیگه ای رو دنبال کنم فعلا منتظرم این تموم بشه بعد برم سراغ یکی دیگه کاش  کاش میشد کلید انسانیت و خاموش کرد کاش میشد مثل دیمن خاموش کنم و دیگه درد نکشم  کاش یکی مثل بانی بود تا همونطور که کلید انسانیت انزو رو داد بالا مال منم وقتی که خاموش میکردم میداد بالا تا بفهمم چقدر عاشقم بود که بخاطرم این همه راه و اومد کاش میشد مثل دیمن باشم و برادری مثل استیفن داشته باشم تا بخاطرم جونش و بده و از هیچ چیز دریغ نکنه اصلا کاش مثل الینا بودم و توی یه خواب عمیق بودم و حالا حالاها بیدار نمیشدم   ولی  همه اینا کاش هستش  حالا من اینجام رو به روی تو من اینجام با یه دریای طوفانی که  به آرامش دعوتش میکنم دریایی که حال و هواش ریخته بهم یه لحظه آروم و یه لحظه خروشان هستش من میخوام مثل پرفسور الاریک باشم ... میخوام برای زندگیم بجنگم میخوام موفقیتم و به چشم ببینم یه تکس جالب تو تویتر خوندم   همیشه افسوس خوردن بابت کارهایی که کردی و نباید انجام میدادی بهتر از حسرت خوردن بابت کارهاییه که نکردی و باید انجام میدادی   من نمیخوام حسرت بخورم در آینده افسو, ...ادامه مطلب

  • باز هم چیتگر خخخ

  • شنبه با تمام خستگی هاش پاشدم و رفتم یونی  رسیدم خونه که مامان گفت دایی مهرداد بالاخره رضایت داد ماشین خریده دارن میرن خونه خاله میری ؟ سریع موافقت کردم وقت زیادی نداشتم زودی زدم بیرون  اولین گل فروشی که دیدم یه دسته گل با رز های قرمز و سفید خریدم حیف شد ازش عکس نگرفتم خیلی ناز بود یه جعبه شیرینی تمام خامه ای گرفتم چنتا مغازه هم گشتم تا یه عروسک خوشمل برای ماشینش پیدا کنم بدو بدو رفتم خونه که همزمان با اومدن دایی شد  گل و شیرینی و عروسک و بهش دادم که خیلی خوشحال شد ولی دل من صاف نمیشه  یکشنبه 9 آبان ه اتفاقی بین منو دایی افتاد ... کاش نمیفتاد کاش زمین دهن باز میکرد میرفتم توش ولی اونجوری نمیشد یسری چیزا رو دایی نباید میفهمید نباید میدید  اما فهمید ... اما دید  تو ظاهر ساکت بودم به قول خودش مظلوم اما از درون فرو پاشیدم  خورد شدم وقتی گفت الهام از تو توقع نداشتم وقتی رنگ نگاهش عوض شد به رو خودم نیاوردم ولی حس میکنم از اون روز به بعد دایی با من مثل سابق نیست دلم با خودم صاف نمیشه و میدونم دل دایی هم با من صاف نمیشه بابا پشت فرمون بود چون دایی جان گواهی نداره دایی هم کنارش منم پشت بابا ماما, ...ادامه مطلب

  • مقصدی تازه ... راهی تازه

  • یه خواب به نسبت طولانی خیلی تونست کمک کنه تا آروم بشم میدونی  الان دریای درونیم طوفانی هستش همه اش در تلاطم به سر میبرم هی میرم بالا و پایین چند روز پیشمو که دیدی ؟ چقدر نالیدم که خسته ام و انگیزه ندارم و نمیخوام ادامه بدم و ...... اووووووف کوهی از موج منفی بودم ولی یه فکر قدیمه و کهنه رو دوباره انداختم توی افکارم میخوام کنار آی تی یه رشته دیگه هم بخونم اول تو فکرم هنر یا زبان بود دفترچه رو نگاه کردم من هیچ کدوم از دروس هنر و نخوندم پس تنها انتخاب من زبان میشه که یعنی رشته های زبان و ادبیات انگلیسی و مترجمی زبان میشه دفترچه انتخاب رشته زبان و گرفتم با توجه به ظرفیت های ارائه شده و موقعیت های بنده این لیست زیر بدست اومد دانشگاه الزهرا - 25 نفر (زبان و ادبیان انگلیسی ) دانشگاه تهران - 20 نفر (زبان و ادبیان انگلیسی ) دانشگاه خوارزمی - 25 نفر (زبان و ادبیان انگلیسی ) دانشگاه شهید بهشتی - 30 نفر (زبان و ادبیان انگلیسی ) دانشگاه علامه طباطبایی - 25 نفر (زبان و ادبیان انگلیسی ) 30 نفر ( مترجمی زبان )  دانشگاه بین المللی امام خمینی - 40 نفر ( مترجمی زبان ) * گزینه آخری 50 -50 هستش شک دارم برم , ...ادامه مطلب

  • تا بوده همین بوده

  • جزوه معدود دفعات هستش که 7 شب میخوابم و 7 صبح پامیشم صبح از خواب پاشدم یه لبخند خاصی توی صورتم بود الانم که دارم حرکت میکنم یه بغض خاصی تو گلومه این آهنگا ما رو پیر میکنه نمیدونم چرا جمع بستم ! منظورم منه نوعی بود هیچ وقت نمیتونم این موزیک لعنتی رو از زندگیم حذف کنم   ژینا گل من،گل خوشگل من به عشقت اسیرم،بی تو من می میرم با تو پروانه می شم،با تو افسانه می شم اگه باشی کنارم،به شکوه بهارم   چقدر باهاش خاطره داری ؟ یه دنیا ! با همه آهنگاش خاطره دارم مخصوصا با آهنگ حس خوبی شادمهر    حس خوبیه ببینی یه نفر همه رو به خاطر تو پس زده واسه ی رسوندن خودش به تو همه ی راه,تا بوده همین بوده,تا بوده همين بوده,تا بوده همین بوده نگاهی به نگاهی,تا بوده همین بوده از کاسه,تا بوده همین بوده از کاسه هم خوردیم,تلاش های بیهوده تا بوده همین بوده,شعر تا بوده همین بوده,هراسهای بیهوده تا بوده همین بوده,دانلود مداحی تا بوده همین بوده,دانلود آهنگ تا بوده همین بوده از حمیرا ...ادامه مطلب

  • دوستای عزیز

  • امروز  یه روز فوق العاده بود  یه تشکر ویژه به دوستانم بدهکارم   ,دوستای عزیزم,دوستای عزیز ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها