یه روز پر مشغله اما عالی

ساخت وبلاگ

اوووووم

ساعت شیش و نیم هستش

یه ، یه رب وقت خالی این وسط پیدا کردم زودی اومدم امروز رو بنویسم

از صبح شروع کنم ؟

 صبح اداره رفتم و بگو بخند همیشگی 

کلا وجود من اون جو رو عوض میکنه

بماند که وجود من باعث شد کلی از قوانین اداره بره زیر پا خخخ

یه ظاهر کاملا آروم و ساکت و متین ولی درونی پر از شیطنت

شیطنتم و فقط میشه از چشمام خوند و کنترل کردن چشمام خیییلی سخته

شاید بتونم لبخندم و کنترل کنم ولی چشام و اصلا نمیتونم

یسری گروه بندی برای درس تاریخ صدر اسلام داشتم که اونو اونجا انجام دادم

بعد یادم افتاد 18 مهر هست و قراره فصل هشت ومپایر پخش بشه

هفته پیش چک کرده بودم اما منتشر نشده بود

دوباره چک کردم دیدم هنوز نیومده

بعد یادم افتاد یه نفر یه فیلم درام و ترستاک تو وبلاگم بهم معرفی کرده بود

هیچی نشستم دونه دونه کامنت هارو خوندن تا پیداش کنم

بماند که چقدر دلم برای دوستان قدیمی تنگ شد

بعد تقریبا 2 هزار تا کامنت پیداش کردم

اما خب وقت نشد دانلودش کنم چون کلی کار ریخت سرم

خیلی تلاش کردم تا قبل ساعت 2 برسم خونه تا آماده بشم

چون مراسم خونه ما ساعت 2 و نیم شروع میشه

اما خب بنده یه رب به 3 رسیدم

مونده بودم چطور برم بالا

مامان تاکید کرده بود این مدت که خونمون هیئت هستش سنگین تر از همیشه باش

و مشکل عمده مامان با من فقط و فقط رژلبم هستش 

چون معتقده غلیظ هستش و خیلی تو چشمه

نمیشه گفت بهونه میگیره و الکی گیر میده ولی من میدونم چطور باشم که جلب توجه نکنم

بین پارکینگ و طبقه اول توی پله ها مونده بودم که با این رژ سرخابی که 24 ساعته هست و پاک نمیشه چکار کنم

تو کیف منم همیشه دستمال مرطوب و رژ فت و فراوون هستش

با دستمال مرطوب یخورده رژ و کمرنگ کردم و روش یه کالباسی زدم

رفتم داخل و یه نیم ساعتی کمک کردم دیدم نمیتونم وایسم

رفتم تو اتاق مامان رو تختشون خوابیدم

ولی خب مگه صدای مداح میزاشت بخوابم ؟

با این حال یه ساعتی خوابیدم

وقتی بیدار شدم بوی قرمه سبزی خونه رو برداشته بود

نمیدونستم امروز قرمه سبزی میدم

مامان بزرگ میگه 240 تا غذا کشیده 

نمیدونم چقدر مهمون داشتیم و مامان چطور پخش کرده ولی فقط چنتا بیشتر نمونده بود و صدای به به بقیه میومد که چقدر خوش مزه هستش 

امسال برای محرم هم گاو کشته بودیم و گوشتشو توی این نذری ها ریختیم خیلی خوش مزه تر از سال های پیش شده بود چون سال های پیش گوسفند قربونی میکردیم

باورت نمیشه یه بشقاب پر پر برنج ریختم برای خودم یه ظرف بزرگم سالاد گزاشتم جلوم پر از سس مخصوص خودم کردم تازه کلی فلفل سیاه و نعنا هم اضافه کردم بهش  یه پیاله ترشی بادمجون گذاشتم جلوم و خوردم

آخ اینقدر خوردم که دل درد گرفتم

نمیدونم گفتم یا نه ولی فردا بابا با عمو "‌ن" و عمو " ر " میره مشهد

قرار بود عمو " ر‌ " امشب بیاد تهران فردا با بابا برن

 

الان مامان اینا رفتن بیرون که تماس گرفت گفت عمه " میم " هم میاد

هیچی بنده موظف هستم که یه دستی به خونه بکشم

البته خونه مرتب هستش یخورده اشپزخونه رو باید مرتب کنم

اووووم

مثل اینکه از یه رب بیشتر شد حرفام

آخه ساعت داره 7 رو نشون میدم

خوشحالم

بابت برگشتم به بلاگفا

از بلاگفا نرفته بودم فقط حضورم کمرنگ شده بود

خوشحالم که قراره مثل قبل حرف بزنم

نمیزارم پای هیچ آشنایی به اینجا باز بشه

به هیچ عنوان دیگه نمیزارم

 

 

 

+ من با تو آرومم بی تو داغونم

اینو رو دوباره بهت میگم  

چون خاطره داریم با بارونم 

با تو آرومم اینه قانونم

که بمونی از پیشم نری

چون دوست دارم تو رو خانومم

 

شاید درست نباشه تو محرم موزیک گوش داد

این عقیده یسری از افراد هستش میگن گناهه

ولی من نمیتونم

موزیکم و گوش میدم اما موزیک لایت

 

زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : یه روز پر انرژی,یه روز پرسراک,آهنگ یه روز پرسراک,متن یه روز پرسراک,دانلود یه روز پرسراک,دانلود آهنگ یه روز پرسراک,اگه یه روز گیتار پرو,منم یه روز پر میکشم دوباره,یه روز یه پرسپولیسی,متن اهنگ یه روز پرسراک, نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 202 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 5:58