اونی که من میخوام پولی نیست

ساخت وبلاگ

تو عمرم به این سرعت آماده نشده بودم برم بیرون 

ساعت 6 بود با مامان  بحثمون شد 

سر شرکتی که ازش اینترنت گرفتیم 

به ثانیه نکشید پریدم اتاق شلوار جین مشکی تنم بود نیاز نبود عوض کنم 

یه مانتو مشکی سریع تنم کردم مقنعه سورمه ای سرم کردم کیف مشکی برداشتم گوشی و کیف مدارکم و هنزفری انداختم توش دست آخر یه رژ رنگ لب زدم و از اتاق پریدم بیرون 

حاضرم قسم بخورم 3دقیقه هم نشد 

جلو در برای سرعت بخشیدن کتونی زیپ دار مشکی هم برداشتم 

داشتم از در ميرفتم بیرون مامان دید 

بیچاره هنگ کرد خخخ 

یهو گفت کجاااا 

تو دلم گفتم هرجا جز اینجا 

اما خب نميشد بلند بگم، گفتم سیم شارژر کنده شد میرم بخرم 

زمان مخالفت ندادم و در و بستم 

بی هدف تر از همیشه شروع کردم قدم زدن 

موزیک تنها چیزی بود که آرومم میکرد

یه خیابون خلوت و تاریک برای قدم زدن انتخاب کردم 

هوا سرد بود و منم لباس گرم تنم نبود 

با این حال هییییچ تمایلی برای برگشت نداشتم 

ساعت 9 مجبور بودم برگردم یه ماشین گرفتم و برگشتم 

مستقیم اتاق و خواب 

جالبه مامان اومده پیشم ميگه چی کم داری؟! چی کم داری که اینقدر لج میکنی؟! چی کم گذاشتیم برات؟! چی میخوای که نداری؟! بگو برات بگیریم 

 

دلم ميخواست پوزخندم خودنمایی کنه اما جاش نبود 

ادب حکم میکرد که کنترلش کنم 

گفتم چیزی که من میخوام و نمیتونید با پولتون بخرید من آرامش ميخوام 

هنزفری گذاشتم تو گوشم و رفتم زیر پتو 

زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 184 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 10:32