تو دیگه که به من اینارو نگو !

ساخت وبلاگ

اول از همه بگم از این تغییرات بلاگفا اصلا خوشم نمیاد 

برای فونت و اندازه متن به مشکل میخورم 

خیلی زیاد 

اما بریم سراغ مطلب بعدی 

عزیزی سر یه مسئله به شدت مسخره مثلا خواست از من ایراد بگیره یه شخصی که از دیدگاه من زنده بودنش فقط به درد نفس کشیدن میخوره و این بشر به درد هیچ چیزی نمیخوره 

قصد یجور زیر سوال بردن منو توی یه جمعی داشت 

نگاش کردم دست چپم و گذاشتم روی شونه ی راستش یه لبخند بهش زدم گفتم عزیزم آخه من مثل شما نیستم که ... مثل شما هم نمیتونم باشم 

22 سالمه نصف شما سن دارم ولی دانشجو ترم آخر هستم با سختی های درس  ، معاون مدرسه هستم با بزرگی بار مسئولیت ، ازدواج کردم و وظایف یه زندگی به دوشم هست ، هر روز شاگرد های خصوصی خاص خودم و دارم ، کلاس های موسیقی و زمان های باشگاهم با دوره تمرینات سخت یه روزم عقب نمیفته 

منی که این همه سرم شلوغه مشخص نمیتونم به این مسائل مسخره ای که شما بهش توجه میکنید فکر 

گفتم که من مثل شما نیستم 

یه لبخند زدم دستم و انداخت پایین 

پشت کردم تا راهم و بکشم برم و ادامه صحبتم و گفتم 

گفتم و خدا رو شکر میکنم که مثل شما نیستم 

یجور تررور کامل و بی نقص بود 

هیچ وقت دلم نمیخواد هیچ چیز و به رخ بقیه بکشم ولی اجاه نمیدم کسی به من توهین کنه

هیچ وقت 

 

 

اون خانومه تو پس قبل موند

خانومه بعد مدت ها که من عکس جدید گذاشته بودم و خواستم بره پروفایل سریع اومد عکس های غذای این یه ماه گذشته رو که تو گروه فرستاده بود و دوباره پست کرد گفت عکسای غذای منو نذاشتید پروفایل 

پیام نوشتم فکنم شما دوست دارید توی گذشته زندگی کنید ... با 6 تا پوکر خنده 

زیرش ادامه دادم شایدم من و درخواست های عکس جدید برای گروه و میبینید مشتاق میشید برید گذشته رو زیر و رو کنید شاید چیزی پیدا کنید و دوباره پوکر خنده 

 

خیلی چسبید 

نیشخند هام و نمیشه نشون بدم حیف ...

زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 204 تاريخ : دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت: 11:20