دارم جواب پس میدم

ساخت وبلاگ

من تمام تلاشم و کردم سرم و بندازم پایین 

سرم و بندازم پایین و به زندگیم بچسبم،درس ودانشگاهم بچسبم،مدرسه و کارم و بچسبم،شوهر و خوشبختیم بچسبم. اما هر روز یه اتفاق جدید میفته

اتفاقی که میخواد گذشته رو برام زنده کنه 

گذشته... 

از اون روزا 7.8 سال گذشته 

اما سال 91 تا 96 بدترین سال هاست 

نمیگم بد بوده برام حماقت زیاد داشت 

 

من سرم و انداختم پایین تا زندگیم بچسبم 

اما این اتفاقات باعث شد با سر پایین زانو خم کنم 

 

 

فکر نمیکردم اینم بیاد جزوه دغدغه هام 

دیشب با هر حرفش قلبم گرفت 

از خودم 

از کاری که با این آدما کردم 

من قصد بد نداشتم 

اما بچه بودم 

ذهنیت الان نداشتم 

وابستگی و عشق برام شوخی بود 

نه اینکه به بازی بگیرم کسی رو 

نه 

نمیدونم چی شد... 

خودم بابت سه تا آدم نمیبخشم 

خرسی و ایشون و از آخری تصویر دسته سوخته اش جلو چشام 

اون دنیا باید بهشون جواب پس بدم 

خدایا خودت منو ببخش 

خودت کمکشون کن

 

 

 

+ بهش میگم مامانت چقدر تو دلش از من ناراحت که وضعیتت اینجوری شد چقدر تو دلش از من پیش خدا شکایت میکنه ... 

میگه مامانم جز خوشحالی برای خوشبختیت چیز دیگه ای نمیگه

 

 

+ من کی اینقدر عوضی شدم... 

زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 252 تاريخ : دوشنبه 5 آذر 1397 ساعت: 20:54